ما، مردم صبر بودیم، اما ما، مردم حماسه هم بودیم، قصه حماسه‌های جاودان، قصه ما بود و انگار این جماعت متوهم کاذب، یادشان رفته بود این حماسه‌آفرینی‌هایمان را...
چه کسی آغازگر جنگ بود؟
چرا همه دنیا به جنگ با ما، برخاست؟
چرا بعد از فتح خرمشهر و رسیدن به مرزها، جنگ را ادامه دادیم؟
چرا قطعنامه را پذیرفتیم؟

پرسش‌هایی از این دست که بعد از جنگ، قارچ‌گونه سبز شدند تا ثابت کنند هستند کسانی که هنوز هم آسمان را، با نگاه زمینی وجب می‌کنند، هستند کسانی که قداست این دفاع هشت ساله را،
با اشتباهاتی تام و تمام منکوب می‌سازند، هستند آنانی که مرز شعورشان، محدود به خط‌کشی مرزها و سانت کردن نقشه‌هاست، آنانی که گمان می‌کنند قصه خمینی و یارانش، قصه نبرد بر
سر آب و خاک بود.
اما حقیقت آن است که قصه خمینی(ره) و یارانش، داستان یک جذبه و جاذبه بود، و چه کسی می‌گوید جاذبه رو به زمین است؟
من کسانی را دیده‌ام که فارغ از هر کششی به بالا رفته‌اند، تا اوج...

جاذبه رو به خداست!
همان جاذبه‌ای که از 15 خرداد 1342، نوزادان در گهواره را، به ایستادنی تمام قد فرا خوانده بود و امام خمینی(ره) نیز به پشتوانه آنان به همه دنیا «نه» گفته بود و این «نه» حادثه‌ای در پیش داشت!
امام و یارانش، از «عبور ممنوع» دنیا و دنیاطلبان گذشته بودند و باید جریمه می‌شدند، تا دیگر کسی جرئت نکند «تابو»شکنی را باب کند، آمریکا را شیطان بزرگ بخواند و اسرائیل را غده سرطانی معرفی کند.
از مضحکه‌های تلخ سیاست‌ دنیازده ما چنین است که مخالف را در عین حق بودن برنمی‌تابد و رفوزه‌ همیشگی امتحان حق‌مداری است. دنیا اگر از هابیل می‌گذشت، از یحیی(ع) می‌گذشت، دنیا اگر از حسین(ع)
و یارانش می‌گذشت، امروز می‌توانست از خمینی و یارانش هم بگذرد.

همه آمده بودند درست مثل کربلا، همه طبل‌های توخالی تبلیغاتی، خبری و رسانه‌ای را به صدا درآوردند، درست مثل کربلا، تا کسی صدای خمینی و یارانش را نشنود، اسب‌ها را نعل تازه زدند درست مثل عاشورا،
هنوز هم صدای خرد شدن استخوان‌های یاران خمینی زیر شنی‌های تانک‌ها به گوش می‌رسد!

عاشورا ندیده بودیم به تشنه شهید کردن. عاشورا ندیده بودیم به استخوان‌ها را زیر نعل تازه خرد کردن و... عاشورا ندیده بودیم به نماز اول وقت به پا کردن در وسط معرکه جنگ، اما دشمنان چه خوب عاشورا دیده‌مان کردند!

و چه کسی می‌داند بر خمینی و یارانش در این سال‌ها چه گذشت؟! و شاید تفسیر این سال‌ها در جملات آن ایرانی ساکن شهر لوس‌آنجلس آمریکا خلاصه شود، که با دیدن گلزار شهدای بهشت‌زهرا(س) آن هم سال‌ها
بعد از جنگ می‌گوید: «من به شجاعت و مظلومیت این رزمندگان افتخار می‌کنم».

رسم دشمن چنین است که فقط وقتی به پیروزی یقین داشته باشند، تمام قد به میدان می‌آید و حالا تمام قد آمده بود تا سه روزه کار را تمام کند، چرا که اگر در شکست دادن حق، به پیروزی می‌رسید، ضربه سختی به
اسلام وارد کرده بود که جبران آن سال‌های سال به طول می‌انجامید.

ما، مردم صبر بودیم، اما ما، مردم حماسه هم بودیم، قصه حماسه‌های جاودان، قصه ما بود و انگار این جماعت متوهم کاذب، یادشان رفته بود این حماسه‌آفرینی‌هایمان را...

باید کسی می‌آمد و جنگی رخ می‌داد، تا بر همه ثابت شود، عاشورا، تنها سوگ نیست، حماسه و پیام هم هست.

باید همسری در نامه به شوهر رزمنده‌اش می‌نوشت: «بدان این یگانه همسرت، آن که به خاطر رضای خدا، تو را انتخاب کرد هم می‌خواهد که تو به آن راه خدا روی، پیروزی را تک‌تیرها و رگبارهای شما، خون دوستان شما،
خاک گلگون سرزمینتان، بشارت می‌دهد و شما پیروزید چه بکشید و چه کشته شوید». 1

باید مادری وقتی پیکر فرزند شهیدش را آوردند لبخند می‌زد و می‌گفت که پسرم فدای علی‌اکبر حسین(ع). باید پدری خود به درون قبر می‌رفت و پس از بوسیدن صورت جوانش، دست‌ها را به آسمان بلند می‌کرد
و فریاد می‌زد: «الهی تقبل هذا القربان».

باید عاشورا تکرار می‌شد، عباس(ع)، اکبر(ع) و قاسم(ع) و زینب(س) و ام وهب و حبیب‌بن مظاهر و... تکرار می‌شدند تا حجتی برای من و تو که کربلا افسانه نبود و می‌شود آن را تکثیر کرد.

این 8 سال آسمانی به یادماندنی که انعکاس فریادهایش و حماسه‌اش به کاخ سفید هم رسید، تازه سرریز این خشم بود. اهالی سرزمین دروغ و توهم، خوب می‌دانند که اگر این خشم انقلابی، همه‌اش به کار می‌افتاد،
کار به کجا که نمی‌رسد!

همین دلیل بود که باعث شد برای توقف جنگ، خود را به ریسمان شورای امنیت آویزان کنند شاید فرجی شود که مبادا خشم ما لبریزتر گردد، که یقینا دودمانشان را بر باد که نه، بر آب خواهند داد!

خشم انقلابی یک ملت خروشید و حماسه آفرید، اما این ملت در اقتدا به رهبرش صبر را نیز آموخته بود، آموخته بود که به وقتش باید جام قطعنامه‌های رنگ و لعابدار غربی‌ها را نیز بپذیرد و زهرش را در 598 جرعه،
نوش جان کند و لبخند تلخ دیپلماسی را نیز چاشنی آن سازد.

ما اگر چه در پایان مامور به صبر و سکوت بودیم اما درس‌های فراوانی از این مقاومت و دفاع جانانه گرفتیم که کامل‌ترین آن درس‌ها، در سخن کامل‌ترین مرد انقلاب ما، یعنی حضرت امام خمینی(ره) جلوه‌گر است که فرمودند:
«هر روز، ما در جنگ برکتی داشته‌ایم که در همه صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ایم. ما انقلابمان را در جنگ صادر نمودیم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودیم، ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهان‌خواران
کنار زدیم، ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشه‌های انقلاب پربار اسلامی‌مان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطن‌دوستی را
در نهاد یکایک مردممان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه، نشان دادیم که علیه تمامی قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها، سالیان سال می‌توان مبارزه کرد و از همه این‌ها مهم‌تر، استمرار روح اسلام انقلابی،
در پرتو جنگ تحقق یافت».

و بالاخره ما در این دفاع ثابت کردیم که:

«انقلاب اسلامی، تسلیم‌ناپذیر است»

______________________________

1- کتاب ‌نامه‌های فهیمه، نامه پنجم

2- صحیفه نور، ج 21، ص 94


منبع: جهان نیوز





برچسب ها : شهدا  ,