خبرگزاری فارس: امام در جریان پذیرش قطعنامه مظلوم واقع شد

وقتی خدمت امام می‌رسند، به ایشان عرض می‌کنند دو راه بیشتر وجود ندارد یا اینکه قبول صلح کنیم و یا باید جنگ را ادامه دهیم که حضرت امام می‌فرمایند: جنگ را ادامه دهید. گفتند: بودجه نداریم. امام فرموده بودند که بروید نفت بفروشید. نفت را هم نمی‌خریدند. پیشنهاد کرده بودند از مردم مالیات اخذ شود و به امام گفته بودند نیروی انسانی نداریم که امام فرموده بود: من به مردم می‌گویم که جنگ از اوجب واجبات است.

 

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، اسماعیل منصوری لاریجانی محقق و نویسنده در جلسه هفتگی انصارحزب الله در هفته دفاع مقدس با موضوع جنگ 8ساله؛ شکست هیمنه استکبار به سخنرانی پرداختند که متن کامل آن تقدیم می شود:

 

بنده در حدود 10 اثر راجع به دفاع مقدس نوشته‌ام که یکی از آنها کتاب برگزیده سال شد. کتابی که اخیرا در حال تدوین آن هستم، نامش «حرف آخر» است که راجع به مسائل پایانی جنگ است. چرا جنگی که امام راحل فرمود در راس امور است پس از 8 سال در ذیل امور قرار گرفت و از صدر به ذیل آمد؟! آن عزیزانی که در دفاع مقدس حضور داشته‌اند و یا آن دوران را به یاد دارند به خوبی می‌دانند که بسیاری از عوامل داخلی و خارجی دست به دست هم دادند و شرایط را برای پذیرش قطعنامه 598 از سوی حضرت امام(ره) فراهم کردند.

 

*شرایط داخلی و خارجی پذیرش قطعنامه 598

 

شرایط بین‌المللی را تا حدودی آگاه هستید یکی از نظر حقوقی و براساس ماده 51 منشور، کشوری که مورد تجاوز قرار بگیرد تا زمانی که شورای امنیت تصمیمی جدّی برای شناسایی و تنبیه متجاوز نگیرد آن کشور مورد تجاوز حق دفاع مشروع از خودش را دارد. این حق دفاع مشروع برای جمهوری اسلامی تا صدور قطعنامه 598 فراهم بود؛ اما قبل آن هرچه قطعنامه صادر می‌شد به این نکته یعنی تنبیه و شناسایی متجاوز اشاره نمی‌کرد. اما در قطعنامه 598 آمده بود.

 

بعد از اینکه قطعنامه 598 صادر شد و ما نپذیرفتیم ماده 51 منشور خود به خود منتفی شد و دیگر ما حق دفاع مشروع را از نظر حقوقی از دست دادیم. به همین دلیل آمریکا برای ما شاخ و شانه کشید و به خلیج فارس آمد و ناوگانهای خود را به این منطقه آورد و به طور رسمی با ما وارد جنگ شد و به راحتی تاسیسات نفتی ما را می زد و دشمن ما را حمایت می‌کرد و تحریم تبلیغاتی کرد و حتی با حمله به هواپیمای ایرباس 290 نفر از هموطنانمان را شهید کرد و این پیامی جدی از او بود که برای او اینکه با چه کسی طرف است، مهم نخواهد بود.

حتی نماینده ما در شورای امنیت که اعتراض کرد که چرا آمریکا هواپیمای مسافربری را مورد تجاوز قرار داد، جرج بوش که آن موقع مشاور ریگان بود، گفت ایران یا باید قطعنامه 598 را بپذیرد و یا خود را برای جنگ با ما آماده کند. صدام هم از این فرصت استفاده کرد و از هرکشوری که وام می‌خواست با او موافقت می‌کردند. وامهایی که عربستان به دولت عراق داد خیلی از آنها بدون سود بوده است.

عربستان از صدام خواسته بود که جمهوری اسلامی را از پا درآورد و همه‌گونه حمایتی از او خواهد کرد. البته زمانی که صدام به ما حمله کرد 12 لشکر مکانیزه داشت ولی بعد از 8 سال 56 لشکر اضافه شد! یعنی بیش از 4 برابر شد و این‌چنین مناطقی را که ما فتح کرده بودیم بازپس گرفت.

من در زمانی که فاو بمباران شیمیایی شد حضور داشتم، صدام جزیره مجنون را گرفت و به راحتی هم به هر جایی حمله می‌کرد، عقب‌نشینی می‌کردیم؛ چون تجهیزاتی برای دفاع نداشتیم و حتی بیم آن می‌رفت که مجددا بیایید و خوزستان را بگیرد و دوباره مثل روزهای اول جنگ شود. این شرایط بین‌المللی بود و حتی دوستانی هم که داشتیم به ما فشار می‌آوردند که قطعنامه 598 را قبول کنیم و آنها می‌گفتند که راه دیگری وجود ندارد.

از این طرف آنچه که برای ما مهم بود شرایط داخلی است. در داخل، مثلث جنگ شامل نیروهای انسانی، تسلیحات و فرماندهی و مدیریت بود. در نیروی انسانی به فرض فرماندهان می‌نشستند در قرارگاه کربلا و خاتم‌الانبیاء(ص) و می‌گفتند فلان آفند باید انجام شود و فلان عملیات باید صورت بگیرد و برفرض 10 هزار نیرو نیاز است.

این را به شورای عالی پشتیبانی اعلام می‌کردیم و آنجا هم فراخوان می‌دادند که ای دلاوران به طرف جبهه بیایید و در نهایت از 10 هزار نفر نیروی مورد نیاز 5 هزار نیرو می‌آمدند. این عملا طرح عملیات را با اختلال مواجه می‌کرد. البته بعضی مسائل وجود دارد که طبقه‌بندی شده است و من نمی‌گویم که چند درصد نیروهای ما به جنگ می‌آمدند و برمی‌گشتند.

از طرف دیگر هم تحریک تسلیحاتی شدیم و نفتکش‌های ما را می‌زدند و نفت ما هیچ فروشی نداشت و خزانه از ارز خالی شده بود. یعنی هم تسلیحات و هم نیروی انسانی مختل شده بود. خوب در این شرایط فرمانده می‌خواهد چه کار کند؟ از آن طرف حضرت امام برای اینکه یک خونی به رگ دفاع مقدس بدمد، تغییری را ایجاد کرد و آقای هاشمی را به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا منصوب کرد تا هماهنگی بین مجلس،‌دولت و نیروهای مسلح ایجاد شود و امکانات دولت در اختیار جنگ قرار بگیرد؛ ولی این هم جواب نداد.

وقتی خدمت امام می‌رسند، به ایشان عرض می‌کنند دو راه بیشتر وجود ندارد یا اینکه قبول صلح کنیم و یا باید جنگ را ادامه دهیم که حضرت امام می‌فرمایند: جنگ را ادامه دهید.گفتند: بودجه نداریم. امام فرموده بودند که بروید نفت بفروشید. نفت را هم نمی‌خریدند. پیشنهاد کرده بود از مردم مالیات اخذ شود و به امام گفته بودند نیروی انسانی نداریم که امام فرموده بود: من به مردم می‌گویم که جنگ از اوجب واجبات است یعنی به جبهه رفتن از نماز و روزه واجب‌تر است.

 

*مظلومیت حضرت امام در پذیرش قطعنامه

 

دقت کنید می‌خواهم مظلومیت حضرت امام را بگویم. با این اوصاف نیروی انسانی لازم به طرف جبهه‌ها نمی‌آمد؛ اینها مسائل ما بود. اما فضای جامعه به گونه‌ای بود که فشار اقتصادی به مردم غلبه کرده بود و می‌گفتند: چرا این قدر گرانی و تورم هست؟ و آن زمان به مردم گفته می شد بودجه صرف جنگ می‌شود و اگر این بودجه برگردد و به تولید بیاید تورم تمام خواهد شد.

حتی یادم هست وقتی قطعنامه 598 را پذیرفتیم بعضی به منبر می‌رفتند و در تلویزیون به طور رسمی می‌گفتند فلان حاجی‌خان در بازار سکته کرد؛ برای اینکه قیمتها پایین آمده است! در حالی که هیچ چیز پایین نیامد. فقط فشار تورم و گرانی را به گردن جنگ انداختند.

از فساد فرهنگی و عدم رعایت اخلاق گلایه می‌شد، می‌گفتند: این بچه‌های خوب که باید امر به معروف و نهی از منکر کنند، همه الان در جبهه هستند اگر اینها برگردند همه چیز درست می‌شود؛ یعنی هر چه مشکل فرهنگی هم بود به گردن جنگ انداختیم!

همین‌طور زد و بند و پارتی بازی در ادارات را هم معلول نبودن بچه‌های رزمنده در ادارات و مشارکت آنها در جبهه‌ها می‌دانستیم. هر مشکلی که کشور داشت را به گردن جنگ انداختیم واین تبدیل به یک فشار روانی عمومی علیه دفاع مقدس شد. یعنی جنگی که در راس امور بود، در ذیل همه امور قرار گرفت و مردم اصلا توجهی به جنگ نمی‌کردند.

 

از طرفی هم از آنجایی که ارتش با نیروهای سرباز اداره می‌شد، هر جا دست آنها بود، به راحتی از دست می‌دادند. اصلا اگر آدم بخواهد روزهای آخر جنگ را بازگو کند، خیلی دردآور است. آن ادوات ناچیزی هم که در آخر جنگ داشتیم، به راحتی تقدیم دشمن کردیم که کار به جایی رسید که قورباغه هم برای ما ابوعطا می‌خواند و منافقین آمدند مهران را گرفتند و از آن طرف طرح مهران تا تهران را در سر داشتند!

 

*همه در پذیرش قطعنامه دخیل هستیم

 

اگر روزگاری هم که در آخر جنگ داشتیم را بخوانیم، من رزمنده خجالت می‌کشم. از آن طرف دولت به حضرت امام نامه نوشت که ما هیچ پولی نداریم و از طرف دیگر فرمانده جنگ به امام نامه نوشت اگر یک عملیات آفندی مثل بیت‌المقدس را بخواهیم داشته باشیم، الان باید نیروهای سپاه 7 برابر شود و همین‌طور ارتش 5/2 برابر شود و 3 تا 4 میلیارد دلار پول نیاز داریم و فلان قدر تانک و فلان مقدار اسلحه و کذا و کذا. و تازه مهمتر از همه پنج سال هم زمان نیاز داریم.

 

و از آن طرف هم آقایان تشکیل جلسه دادند که راهی جز قبول قطعنامه نداریم. می‌خواهم بگویم درآ‌ن جام زهری که حضرت امام(رض) بالا کشید، همه دخیل هستیم و بی‌خود است که بگوییم ما خوب بودیم. می‌خواهم بگویم فشار همه‌جانبه روی امام بود و این عوامل دست به دست هم داد و امام قطعنامه 598 را پذیرفت.

 

*لزوم واکاوی عوامل دخیل در پذیرش قطعنامه

 

البته نمی‌خواهم مسائل ریز را بیان کنم؛ چرا که دردآور است. من خودم در سازمان بازرسی ویژه فرمانده کل قوا بودم. در آنجا وظیفه ما که سه گروه بودیم، این بود که برویم اوضاع جبهه‌ها را بروز خدمت امام به عنوان فرمانده کل قوا گزارش کنیم. واقعا شکل و شمایل جبهه‌های ما در آن اواخر در حد شرایط معمولی هم نبود و ادوات و امکانات حتی یک پاسگاه مرزی هم در اختیار بچه‌های ما نبوده است.

 

بله وقتی که قرار است این اتفاق بیفتد بسیاری از عوامل دست به دست هم می‌دهند که اینها باید واکاوی و خوب تحلیل بشود تا ببینیم چه فشاری به امام وارد شد. حتی برای قبولی قطعنامه 598 بنده خودم بارها و بارها با این هیئت‌ها گفت و گو می‌کردم، می‌گفتند بروید ما این صلح را برای شما گدایی می‌کنیم و این خیلی دردآور بود. حتی در مواردی که از سوی صدام نقض آتش‌بس می‌شد و ما سراغ ناظران صلح که در قرارگاه نجف اشرف، کربلا و خاتم‌الانبیا(ص) مستقر بودند و می‌خوردند و می‌گشتند، این موارد را گزارش می‌دادیم، اصلا تحویل نمی‌گرفتند و گزارش‌ها را نمی‌خواندند.

حالا خداوند خواست که این تجهیزاتی که در اختیار صدام قرار دادند به کویت بیاید و این‌گونه «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» شود.

 

*دفاع اقتصادی اولویت دفاعی کشور

 

ما فعلا نمی‌خواهیم همه زوایای جنگ را تحلیل کنیم. ان‌شاءالله کتابم که بیرون آمد، مطالعه کنید. وظیفه ما در شرایط حاضر این است که با تکیه بر آموزه‌های دفاع مقدس، دفاع پیش‌رو را تعریف کنیم و آن اینکه در هر دوره‌ای مصادیق دفاع از انقلاب اسلامی را بشناسیم؛ چرا که همیشه دفاع، دفاع نظامی نیست؛ دفاع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هم هست.

 

در شرایط حاضر که دشمن، اقتصاد ما را به چالش کشیده و به تعبیر خودشان پا را روی گلوگاه ما گذاشته‌اند، باید اولویت دفاعمان، دفاع اقتصادی باشد و به ملزومات این دفاع بپردازیم. ملزومات این دفاع، تولید، کار و تلاش و زهدگرایی و ساده‌زیستی و پرهیز از اسراف و تبذیر و پرهیز از اشرافی‌گری و آن چیزی که مقام معظم رهبری این سالها بر آن تاکید می‌کنند یعنی اقتصاد مقاومتی است. ولی نه مجلس و نه دولت در زمینه اقتصاد مقاومتی کاری نکردند.

 

باید متوجه باشیم که امروز مهمترین ملزومات ما اقتصاد مقاومتی است که این باید ساز و کارش مشخص شود تا سریع برنامه ریزی و اجرا شود؛ چرا که برای ما مهم است. ما الان در شرایطی هستیم که از علوفه حیوانات تا گندم برای خوراک نان خودمان مانده‌ایم و این خیلی برای ما بد است و دشمن هم این را متوجه شده است که کجا فشار را وارد کند. کشور انقلابی برجسته‌ترین شاخصه‌ آن، کار و تلاش شبانه‌روزی است و به اندازه نیاز مصرف کردن و به اندازه چند برابرتوان کار کردن است. زشت است که بعد از 35 سال هنوز از گندم آمریکا بخوریم و یا مرغ هلندی بخوریم. کجاست تولید ما؟

 

*ریشه مفاسدفرهنگی و اخلاقی جامعه

 

این است که امروز به نظر من بهترین دفاع از جمهوری اسلامی دفاع اقتصادی است. باید هم مسئولین و هم مردم بهوش باشند. نه اینکه میانگین مصرف سرانه ما 7 برابر دنیا باشد! این خیلی بد است که رشد نقدینگی 300 هزار میلیارد تومان باشد. این نقدینگی مربوط به یک اقلیتی است که واقعا به عیش و نوش پرداخته‌ا‌ند و اقتصاد ما را به چالش کشیده‌اند. نظام باید تکلیف خودش را در برابر اینها مشخص کند؛ چرا که ریشه مفسده‌های اخلاقی و فرهنگی جامعه هم بیشتر از ناحیه اینهاست.

 

مجلس و دولت،‌ های‌وهوی کردند که هدفمندی یارانه‌ها بزرگترین جراحی اقتصادی است و پیش به سوی عدالت. آخر حرکتی که فقیر و غنی را یکسان می‌بیند و 45 هزار تومان را به حساب هر دو می‌ریزد! همین بی‌عدالتی است. ما باید به قرآن و نهج‌البلاغه نگاه کنیم. مولا می‌فرماید که عدالت تابع مالکیت‌هاست. یعنی مالکیت پولی و مالکیت ملکی. وقتی اینها حدش مشخص نشود عدالت معنی پیدا نمی‌کند.

 

در جمهوری اسلامی یک نفر چقدر باید سرمایه دار باشد و ملک داشته باشد؟! تا حدود مالکیت‌ها تعریف و تبدیل به قانون نشود، به نظر من شعار عدالت دادن در چنین فضایی به منزله یخ‌فروشی در جهنم است. یعنی اگر کسی در این جامعه دم از عدالت بزند یا دروغ می‌گوید و یا اگر واقعا عادل است مثل یخ آب می‌شود. آدم باید دق کند وقتی می‌بیند از مرزن‌آباد تا آن سوی ساری، این همه ساحل را تصرف کرده و مجتمع‌های آنچنانی برپا کرده‌اند، اینها مال کیست که درآن به عیش و نوش مشغولند؟

 

باید از نهج‌البلاغه و مولا امیر‌المومنین(ع) خجالت بکشیم. «ما من ثروت موفوره الاوفی جانبها حق مضیق» هیچ کاخی برپا نمی‌شود مگر آن که در کنارش کوخی درست شود. مگر می‌شود این همه ویلاها روی هم برود و خانه فقیری ویران نشده باشد؟ این کلام مولاست و اصلی فلسفی است. ما این قدر خودمان را به دانگ و دونگ مشغول کرده‌ایم که از واقعیت‌های انقلاب غافل شده‌ایم.

 

بلبلانه نعره زن از بوی گل

تا کنی مشغولشان از روی گل

 

*غفلت و وادادگی جمعی، زمینه‌ساز سازش با دشمن

 

ما از اصل خودمان غافل شده‌ایم. امروز باید به گذشته رجوع کنیم و ببینیم دغدغه رزمندگان ما در دفاع مقدس چه بوده است؟ مگر غیر از دین و اسلام و خداوند و عدالت بوده است؟ و آیا الان دغدغه جامعه ما دین ماست؟ اینها درد جامعه ماست باید به اینها توجه کنیم. بنابراین یکی از پیامهای دفاع مقدس این است که دیگر یواش یواش نرویم بگوییم نرمش قهرمانانه یعنی صلح امام حسن(ع)!؟ خجالت دارد. امام حسن(ع) هیچ زمان صلح را نپذیرفت بلکه به او تحمیل شد.

 

کما اینکه قطعنامه 598 هم به حضرت امام تحمیل شد. چرا می‌آییم ساز و کار جامعه را و دیگ را طوری جوش می‌آوریم که این آش را خودمان مصرف کنیم. این دیگ را کی بار می‌گذارد؟ این ماش را کی به آش می‌ریزد؟ غفلت نکنیم که اینها محصول عملکرد مجموعه یک جامعه است.

 

شما ببینید در کوفه وقتی که مسلم بن عقیل می‌رود و دیدگاه‌های امام حسین(ع) را روشن می‌کند همه ‌می‌آیند و پشت سرش نماز هم می‌خوانند و از آن طرف عبیدالله هم به منبر می‌رود و می‌گوید: کی گفته بیعت کنید؟ لشکرشام پشت سر شماست؛ حالا اگر می‌خواهید با مسلم باشید و گرنه تا دیر نشده، به سرعت برگردید و بیایید پشت سر من نماز بخوانید تا آن لشکر که می‌آید شما را له نکند. این چنین کوفیان 180 درجه برگشتند. امروز متاسفانه ما می‌بینیم همان صحنه وجود دارد. برای یک عده اصلا اسلام و ولایت و خون شهدا و اینها ملاک نیست.

 

دنبال این هستند که پاشنه به کدام طرف می‌چرخد. این وادادگی اندیشه و اخلاق در مجموعه‌ای از کسانی که خودشان را در کسوت سیاست‌ و رسانه و به تعبیر حضرت آقا خواص قلمداد می‌کنند، به گونه‌ای می‌شود که عاقبت، همه دار وندار انقلاب را بر باد می‌دهند.

 

شما اگر تاریخ را خوب تحلیل کنید بیشترین ضربات را اینها به اسلام و جریان تشیع در تاریخ زده‌اند.

 

بنابراین فکر می‌کنید الان عملیات بیت‌المقدس، فتح‌المبین، فتح فاو چیست؟ همین صحنه‌هاست. ما زیارت وارث را می‌خوانیم و می‌گوییم:«اشهد انّک قد اقمت الصّلاه و اتیت‌الزّکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و اطعت الله و رسوله حتی اتاک الیقین» چگونه به مقام یقین رسیده، یقین امام، مقام عصمت و ولایت است.نماز را به پا داشته است. نماز باید انسان را به حرکت درآورد و یک جامعه را حرکت دهد. اگر نماز جامعه را به حرکت درنیاورد «ان‌الصلاه تنهی عن‌الفحشا و المنکر» نمی‌شود. چون مثل آب جاری نمی‌شود و حرکت نمی‌دهد، فحشا و منکر را از چهره جامعه نمی‌زداید.

 

اینکه در حدیث داریم یک مومن در یک محله می‌تواند آنجا را آباد کند و به مردم دیانت ببخشد. ما کجا زکات می‌دهیم؟ زکات علم، زکات وقت، زکات عمر، زکات مال. چقدر برای دیندار شدن مردم وقت می‌گذاریم؟ کجاست امر به معروف و نهی از منکر؟ اطاعات خالصانه کو؟ این‌چنین شد که شد معلوم است که انسان به یقین نمی‌رسد.

 

بنابراین، این فرهنگ دین و ولایت و فرهنگ عاشورا باید پیاده شود و مصادیق را بشناسیم. بنده در کتاب «دستاوردهای دفاع مقدس» راهکارهای حفظ آن را هم نوشته‌ام که ما باید چه کنیم.

 

*ضرورت ساختن خودو دیگران بدون هرگونه چشمداشتی

 

عزیزان حزب‌اللهی که بدون هیچ چشمداشتی سربازی واقعی برای انقلاب و ولایت هستید، ما باید خودمان را از زیر علم سیاسیون خارج کنیم و خودمان باید پرچم و کتل داشته باشیم که همه بیایند در سایه‌سار ما حرکت کنند. به ما چه مربوط که امروز کی می‌خواهد به مجلس برود و قدرت بگیرد. ما باید طوری جامعه را بسازیم که مردم خودشان بدانند به طرف کی بروند. سیاست زدگی بزرگترین آفت راه انقلاب و حفظ دستاوردها و خون شهداست و یکی از ضربه‌های مهلک را از همین زاویه خورده‌ایم، لذا باید حواسمان جمع باشد.

 

پرسش و پاسخ

 

* دفاع امروز ما باید در چه حوزه‌هایی باشد؟

- حوزه‌هایی که عرض کردم و حوزه اقتصادی در اولویت است. در مقوله فرهنگی هم آدم خجالت می‌کشد که در کوچه و خیابان راه می‌رود! این چه قیافه‌هایی است که می‌بینیم؟ چادر که رفت و ای کاش که همان مانتو هم بود مانتو به تنتو تبدیل شده و تمام بدن در این لباس نمایان است. حالا ما کاری به انقلاب و دین نداریم، آیا واقعا این درست است؟ کجای دنیا این چنین است؟ من خودم دانشجوی دوران قبل از انقلاب بودم. روز ثبت نام در آیین نامه می‌زدند که هیچ دختری حق آرایش و پوشیدن لباس تنگ در دانشگاه را ندارد. حالا بعضی از آنها روسری بر سر نداشتند، ولی دیگر لباس تنگ و جلف شاهد نبودیم! اصلا آدم امروز به دانشگاه که می‌رود تعجب می‌کند!

 

* آیا ارزشهای دفاع مقدس را در جامعه گسترش داده‌ایم و جوان امروز ما شناخت درستی از دفاع مقدس دارد؟

- اصلا فرق کمیت‌ها و کیفیت‌ها که در حوزه فلسفه بحث می‌شود این است که هر چیزی با معیاری سنجیده می‌شود و مقیاس و معیاری برای اندازه‌گیری وجود دارد. اما ارزشی که می‌گوییم، ارزشها همیشه زایشی هستند. یعنی باید درون انسانها بجوشد. خلاقیت‌ها در حوزه ایمان معیار مشخص ندارد. شما ببینید 8 سال دفاع مقدس، این همه جوانها به جبهه می‌آمدند و می‌رفتند کسی دنبال ارزش مادی نبود، ارزش‌ معنوی اینها زمانی تعریف می‌شود که انسان در حوزه دیانت و ایمان قرار گیرد.

 

به فرموده مولا ارزش انسان به ایمان اوست و ایمان هم همان نوری است که خداوند در دل مومن قرار می‌دهد و زمانی که نور در دل داخل شد سه نشانه دارد یکی اینکه انسان از دنیا فاصله می‌گیرد و دنبال ثروت و قدرت و شهرت و این چیزها نمی‌گردد و دوم اینکه میل به آخرت پیدا می‌کند،سوم اینکه شوق شهادت و مرگ و آخرت پیدا می‌کند. چون مرگ نزدیکترین راه انسان به کوی معشوق است.

 

گر ز یار ما خبر داری بگو

گر نشان مختصر داری بگو

مرگ را دانم ولی‌تا کوی دوست

راه اگر نزدیک‌تر داری بگو

 باید این صداها در آدم مدام باشد؛ چرا که آن موقع معلوم می‌شود انسان ارزشگراست و این در وجود ما ضعیف شده است. ممکن است در تک تک ما باشد که هست اما اگر اینها باهم جمع شود تبدیل به فرهنگ عمومی می‌ شود و اگر چنین نشود هیچ نمودی در جامعه ندارد و آن وقت باید در گوشه‌ای بنشینیم و ناله کنیم.

 






برچسب ها : سیاسی  ,